بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
شاکى شکایت خود را به خلیفه مقتدر وقت ، عمر بن الخطاب ، تسلیم کرد. طرفین دعوا
باید حاضر شوند و دعوا طرح شود. کسى که از او شکایت شده بود، امیرالمؤمنین على بن
ابیطالب - علیه السلام بود. عمر هر دو طرف را خواست و خودش در مسند قضا نشست .
طبق دستور اسلامى ، دو طرف دعوا باید پهلوى یکدیگر بنشینند و
اصل تساوى در مقابل دادگاه محفوظ بماند. خلیفه مدعى را به نام خواند و امر کرد در
نقطه معینى روبروى قاضى بیستد. بعد رو کرد به على گفت یا ابالحسن ! پهلوى مدعى
خودت قرار بگیر. با شنیدن این جمله ، چهره على علیه السلام درهم و آثار ناراحتى در
قیافه اش پیدا شد.
خلیفه گفت : یا على ! میل ندارى پهلوى طرف مخاصمه خویش بایستى ؟
على :((ناراحتى من از آن نیست که باید پهلوى طرف دعواى خود بایستم ، برعکس ،
ناراحتى من از این بود که تو کاملاً عدالت را مراعات نکردى ؛ زیرا مرا با احترام نام
بردى و به کنیه خطاب کردى و گفتى ((یا ابالحسن ))، اما طرف مرابه همان نام عادى
خواندى . علت تاءثر و ناراحتى من این بود))
علیرضا
پنجشنبه 12 دی 1392 ساعت 14:24