لبخند

 

 

 

روی لبخندهایم اسم تو را حک کردم میدانی چند وقت است نخندیده ام

پاییز

تا تو کنارم نباشی پاییز را پایانی نیست باران غم قرمزی و زردی تند روزگار

 

بی تو هیچ گاه سبز نمیشود

هر روز زندگی ام

هر روز زندگی ام به امید رسیدن به تو شروع میشود پس من به دنبال تو میدوم

 

تو هم از من بگریز بگذار هر روز امیدی برای بیدار شدن داشته باشم

بندزن

 

کسی چه میداند شاید انکه چینی هایمان را بند میزد دل خودش محتاج بند زدن بود

 

 

پاییزه ها شماره 2

پاییز است  من راه میروم زیر باران و برگ های پاییزی هرکدام جلوی پایم میافتد

 

فکر کنم برگ ها  هم به حالم گریه میکنند

پاییزه ها شماره 1

پاییز است و باز من تنها بی حضور دستان گرمت از کوچه باغ تنهایی عبور میکنم

 

وخش خش برگ های خاطراتت را میشنوم و خیس میشوم زیر بارانی

 

که پر از هوای نبودنت  است

 

 

پاییز1392

پاییز فصل برگ ریزان فصل زیبا ترین مرگ  فصلی با تمام رنگ های زیبا

 

فصلی غم بار غمی که درون خود شیرینی بسیاری دارد

 

اری حال پاییز میاید و تابستان میرود پاییزی که تمام شیرینی آن با نگرانی های مدرسه

 

از یادمان میرود

 

ولی خدایا شکر خدایا امسال هم پاییز را میبینم امسال باران را میبینم و باز عطر

 

خاک خیس خورده را میبویم

 

خدایا پاییز آمد

 

پاییز آمد  پاییز بر همه مبارک

 

پاییز را قدر بدانیم شاید اخرین پاییز عمرمان باشد

 

پنجره

اسمت را نوشتم گذاشتم بالای سرم . کنار پنجره صبح که بیدار شدم دیدم برگه خیس خیس

 

است فکر کنم پنجره هم از دوری تو...

 

 

 

 

 

قطرات اشکم


قطرات اشکم از روی گونه های سردم سرازیر میشود و هر کدام به دریایی از غم تبدیل میشوند همه



منتظر برگشت تو اند ولی  بیچاره ها نمیدانند که دیگر برنمیگردی خب آنها فقط قطره ای هستند عقل ندارند که





عشق یعنی....