داستان راستان
داستان راستان

داستان راستان

سلام یهود

بسم الله الرحمن الرحیم

عایشه در حضور رسول اکرم نشته بود که مردی یهودی وارد شد.هنگم ورود به جای سلام علیکم گفت:«السام علیکم!»یعنی مرگ بر شما.طولی نکشید که که یکی دیگر وارد شد او هم به جای سلام گفت«السام علیکم»معلوم بود که تصادف نیست،نقشه ای است که با زبان،رسول اکرم را آزار دهند،عایشه سخت خشمناک شد و فریاد برآورد که:«مرگ بر خود شما و...» رسول اکرم فرمود: ای عایشه! ناسزا مگو .ناسزا اگر مجسم گردد بدترین و زشت ترین صورتها را دارد.نرمی و ملایمت وبردباری روی هرچه گذشته شود آن را زیبا می کند و زینت می دهد،و از روی هرچیزی برداشته شود و از قشنگی و زیبایی آن می کاهد.

چرا عصبی و خشمگین شدی؟

عایشه:مگر نمی بینی یا رسول الله که اینها با کمال وقاحت و بی شرمی به جای سلام چه گویند؟

-چرا،من هم در جواب گفتم:علیکم(بر خود شما) همین قدر کافی بود.




____________________________

وسائل،ج2/ص212

کارگر و آفتاب

بسم الله الرحمن الرحیم

امام صادق (ع)در جامه زبر کارگری بر تن و بیل در دست داشت و در بوستان خویش سرگرم بود.

چنان فعالیت نمود که سراپایش را عرق گرفته بود.

در این حال ابوعمروشیبانی وارد شد و امام را در آن رنج مشاهده کرد.پیش خود گفت شاید علت اینکه امام شخصا بیل به دست گرفته و متصدی این کار شده است این هست که کسی دیگر نبوده و از روی ناچاری خودش دست به کار شده.

جلو آمد و عرض کرد:این بیل را به من بدهید،من انجام می دهم.

امام فرمود:نه،من اساسا دوست دارم که مرد برای کسب روزی رنج بکشد و آفتاب بخورد.




___________________

بحارالانوار،ج11/ص120

خواب وحشتناک

بسم الله الرحمن الرحیم

خوابی که دیده بود او را سخت به وحشت انداخته بود.هر لحظه تعبیرهای وحشتناکی به ذهنش می رسید

هراسان آمد به حضور امام صادق گفت:خوابی دیده ام.

خواب دیدم مثل اینکه یک شبح چوبین،یا یک آدم چوبین بر یک اسب چوبین سوار است و شمشیری در دست دارد و آن شمشیر را در فضا تکان می دهد.من از مشاهده آن بی نهایت به وحشت افتادم،و اکنون میخواهم شما تعبیر این خواب مرا بگویید.

امام:حتما یک شخص معینی است که مالی دارد و تو در این فکری که ب هر وسیله شده مال او ازچنگش بریابی.از خدایی که تو را آفریده و تو را میراند بترس و از تصمیم خویش منصرف شو.

-حقا که عالم حقیقی تو هستی و علم را از معدن آن بدست آورده ای.اعتراف میکنم که همچو فکری در سر من بود‍‍.

یکی از همسایگانم مزرعه ای دارد و میخواهد بفروشد و فعلا به غیر از من مشتری دیگری ندارد.من این روزها همه اش در این فکرم که از احتیاج او استفاده کنمو با پول اندکی آن مزرعه را از چنگش بیرون بیاورم.



________________

وسائل،ج2/ص 582.                                                                                                                                

شکایت همسایه

بسم الله الرحمن الرحیم

شخصی آمد حضور رسول اکرم و از همسایه اش شکایت کرد که مرا اذیت می کند و از من سلب آسایش کرده.

رسول اکرم فرمود:تحمل ک و سر و صدا علیه همسایه ات راه نینداز،بلکه روش خود را تغییر دهد.

بعد از چندی دو مرتبه آمد و شکایت کرد.این دفعه نیز رسول اکرم فرمود تحمل کن.

برای سومین بار آمد و گفت:یا رسول الله لین همسایه من دست از روش خویش برنمی دارد و همان طور موجبات ناراحتی من و خانواده ام  را فراهم میسازد.

این دفعه رسول اکرم فرمود:روز جمعه که فرا رسید،برو و اسباب و اثاث خودت را بیرون بیاور وسر راه تو خواهند پرسید که چرا اثاثت اینجا ریخته است؟بگو از دست همسایه بد،وشکایت او به همه بگو.

شاکی همین کار را کرد.همسایه ی موذی که خیال میکرد پیغمبر برای همیشه دستور تحمل و برداری می دهد،نمی دانست آنجا که پای دفع ظلم و دفاع از حقوق به میان بیاید اسلام حیثیت و احترامی برای متجاوز قائل نیست.لهذا همینکه از موضوع اطلاع یافت به التماس افتاد و خواهش کرد که آن مرد اثاث خود را برگرداند به منزل.

و در همان وقت متعهد شد که دیگر به هیچ نحو موجبات آزار و همسایه ی خود را فراهم نسازد.


__________________

اصول کافی،جلد2،باب ((حق الجوار))،صفحه ی 668.

بند کفش

بسم الله الرحمن الرحیم
امام صادق علیه السلام با بعصی از اصحاب برای تسلیت به خانه ی یکی ار خویشاوندان میرفتند.در بین راه بند کفش امام صادق (ع) پاره شد به طوری که کفش بند به پا نمی شد.امام کفش را بدست گرفت و پای برهنه به راه افتاد.
یکی از اصحاب خضرت فورا کفش خویش را از پا در آورد،بندکفش را باز و دست خود را دراز کردو به طرف امام  تا آن بند را بدهد ب امام که امام با کفش برود و خودش با پای برهنه را طی کند!
امام با حالتی خشمناک روی خویش را از اصحابش برگرداند و به هیچ وجه حاضر نشد آن را بپذیرد و فرمود:
اگر یک سختی برای کسی پیش بیاید خود آن شخص از همه به تحمل آن سختی اولی است.معنا ندارد که حادثه ای برای کسی پیش بیاید و دیگری متحمل رنج شد.

____________________
بحارالانوار،ج11/ص117.