داستان راستان
داستان راستان

داستان راستان

بند کفش

بسم الله الرحمن الرحیم
امام صادق علیه السلام با بعصی از اصحاب برای تسلیت به خانه ی یکی ار خویشاوندان میرفتند.در بین راه بند کفش امام صادق (ع) پاره شد به طوری که کفش بند به پا نمی شد.امام کفش را بدست گرفت و پای برهنه به راه افتاد.
یکی از اصحاب خضرت فورا کفش خویش را از پا در آورد،بندکفش را باز و دست خود را دراز کردو به طرف امام  تا آن بند را بدهد ب امام که امام با کفش برود و خودش با پای برهنه را طی کند!
امام با حالتی خشمناک روی خویش را از اصحابش برگرداند و به هیچ وجه حاضر نشد آن را بپذیرد و فرمود:
اگر یک سختی برای کسی پیش بیاید خود آن شخص از همه به تحمل آن سختی اولی است.معنا ندارد که حادثه ای برای کسی پیش بیاید و دیگری متحمل رنج شد.

____________________
بحارالانوار،ج11/ص117.
نظرات 1 + ارسال نظر
آیینه شبنم جمعه 15 شهریور 1392 ساعت 16:26 http://ayineyeshabnam.blogsky.com/

واقعا این ماجرا درس بزرگیه
ما هم گاها در احترام و تعظیم بعضی افراد اغراق می کنیم
ممنون از مطلب خوبتون

ممنون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.