-
در محضر قاضی
پنجشنبه 12 دی 1392 14:24
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ شاکى شکایت خود را به خلیفه مقتدر وقت ، عمر بن الخطاب ، تسلیم کرد. طرفین دعوا باید حاضر شوند و دعوا طرح شود. کسى که از او شکایت شده بود، امیرالمؤمنین على بن ابیطالب - علیه السلام بود. عمر هر دو طرف را خواست و خودش در مسند قضا نشست . طبق دستور اسلامى ، دو طرف دعوا باید پهلوى یکدیگر...
-
سلامی دوباره!
جمعه 26 مهر 1392 21:55
سلام می کنم خدمت شما دوستان گرامی و عزیز! امیدوارم ایام به کام شما بوده باشد و در مدرسه هم تا بحال موفق بوده باشید! من آمدم تا به شما روند کار وبلاگ را توضیح بدم! وبلاگ در روزهای دوشنبه و پنج شنبه بروز خواهد شد،نظر ها هم هر دو روز یکبار تایید خواهد شد! خب دوستان عزیز خداوند یار و یاورتان!
-
ولادت امام رضا مبارک باد
سهشنبه 26 شهریور 1392 13:28
چشمههای خروشان تو را میشناسند موجهای پریشان تو را میشناسند پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی ریگهای بیابان تو را میشناسند نام تو رخصت رویش است و طراوت زین سبب برگ و باران تو را میشناسند از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی ای که امواج طوفان تو را میشناسند اینک ای خوب، فصل غریبی سر آمد چون تمام غریبان تو را میشناسند کاش...
-
وزنه برداران
یکشنبه 24 شهریور 1392 16:41
بسم الله الرحمن الرحیم جوانان مسلمان سرگرم زورآزمایى و مسابقه وزنه بردارى بودند. سنگ بزرگى آنجا بود که مقیاس قوت و مردانگى جوانان به شمار مى رفت و هرکس آن را به قدر توانایى خود حرکت مى داد. در این هنگام رسول اکرم رسید و پرسید: (( چه مى کنید؟ )) . داریم زورآزمایى مى کنیم . مى خواهیم ببینیم کدامیک از ما قویتر و زورمندتر...
-
باز نشستگی
دوشنبه 18 شهریور 1392 12:47
بسم الله الرحمن الرحیم پیرمرد نصرانى ، عمرى کار کرده و زحمت کشیده بود، اما ذخیره و اندوخته اى نداشت ، آخر کار کور هم شده بود. پیرى و نیستى و کورى همه با هم جمع شده بود و جز گدایى راهى برایش باقى نگذارد؛ کنار کوچه مى ایستاد و گدایى مى کرد. مردم ترحم مى کردند و به عنوان صدقه پشیزى به او مى دادند. و او از همین راه بخور و...
-
امتحان هوش
شنبه 16 شهریور 1392 11:17
بسم الله الرحمن الرحیم تا آخر هیچیک از شاگردان نتوانست به سؤ الى که معلم عالیقدر طرح کرده بود جواب درستى بدهد. ههرکس جوابى داد و هیچکدام مورد پسند واقع نشد. سؤ الى که رسول اکرم در میان اصحاب خود طرح کرد این بود: (( در میان دستگیره هاى ایمان کدامیک از همه محکمتر است ؟ )) . یکى از اصحاب : (( نماز )) . رسول اکرم : (( نه...
-
شمشیر زبان
جمعه 15 شهریور 1392 13:00
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ على بن عباس ، معروف به ابن الرومى ، شاعر معروف هجوگو و مدیحه سراى دوره عباسى ، در نیمه قرن سوم هجرى ، در مجلس وزیر المعتضد عباسى ، به نام قاسم بن عبیداللّه ، نشسته و سرگرم بود. او همیشه به قدرت منطق و بیان و شمشیر زبان خویش مغرور بود. قاسم بن عبیداللّه ، از زخم زبان ابن الرومى خیلى...
-
سلام یهود
سهشنبه 22 مرداد 1392 21:00
بسم الله الرحمن الرحیم عایشه در حضور رسول اکرم نشته بود که مردی یهودی وارد شد.هنگم ورود به جای سلام علیکم گفت:«السام علیکم!»یعنی مرگ بر شما.طولی نکشید که که یکی دیگر وارد شد او هم به جای سلام گفت«السام علیکم»معلوم بود که تصادف نیست،نقشه ای است که با زبان،رسول اکرم را آزار دهند،عایشه سخت خشمناک شد و فریاد برآورد...
-
کارگر و آفتاب
دوشنبه 7 مرداد 1392 16:56
بسم الله الرحمن الرحیم امام صادق (ع)در جامه زبر کارگری بر تن و بیل در دست داشت و در بوستان خویش سرگرم بود. چنان فعالیت نمود که سراپایش را عرق گرفته بود. در این حال ابوعمروشیبانی وارد شد و امام را در آن رنج مشاهده کرد.پیش خود گفت شاید علت اینکه امام شخصا بیل به دست گرفته و متصدی این کار شده است این هست که کسی دیگر...
-
خواب وحشتناک
شنبه 5 مرداد 1392 17:56
بسم الله الرحمن الرحیم خوابی که دیده بود او را سخت به وحشت انداخته بود.هر لحظه تعبیرهای وحشتناکی به ذهنش می رسید هراسان آمد به حضور امام صادق گفت:خوابی دیده ام. خواب دیدم مثل اینکه یک شبح چوبین،یا یک آدم چوبین بر یک اسب چوبین سوار است و شمشیری در دست دارد و آن شمشیر را در فضا تکان می دهد.من از مشاهده آن بی نهایت به...
-
شکایت همسایه
پنجشنبه 3 مرداد 1392 17:06
بسم الله الرحمن الرحیم شخصی آمد حضور رسول اکرم و از همسایه اش شکایت کرد که مرا اذیت می کند و از من سلب آسایش کرده. رسول اکرم فرمود:تحمل ک و سر و صدا علیه همسایه ات راه نینداز،بلکه روش خود را تغییر دهد. بعد از چندی دو مرتبه آمد و شکایت کرد.این دفعه نیز رسول اکرم فرمود تحمل کن. برای سومین بار آمد و گفت:یا رسول الله لین...
-
بند کفش
چهارشنبه 2 مرداد 1392 15:55
بسم الله الرحمن الرحیم امام صادق علیه السلام با بعصی از اصحاب برای تسلیت به خانه ی یکی ار خویشاوندان میرفتند.در بین راه بند کفش امام صادق (ع) پاره شد به طوری که کفش بند به پا نمی شد.امام کفش را بدست گرفت و پای برهنه به راه افتاد. یکی از اصحاب خضرت فورا کفش خویش را از پا در آورد،بندکفش را باز و دست خود را دراز کردو به...
-
سلااااام!
شنبه 1 تیر 1392 18:46
سلام علیرضا هستم! این وبلاگ ر وب افتخار آیت الله مطهری ساختم! کاری ک من در این وبلاگ می کنم این هست ک داستان های کتاب داستان راستان رو برای شما می نویسم!چ با نظراتون منو راهنمایی کنید خب من از فردا بطور رسمی فعالیتم رو شروع میکنم تا درودی دیگر بدرود