داستان راستان
داستان راستان

داستان راستان

وزنه برداران

بسم الله الرحمن الرحیم
جوانان مسلمان سرگرم زورآزمایى و مسابقه وزنه بردارى بودند. سنگ بزرگى آنجا بود که مقیاس قوت و مردانگى جوانان به شمار مى رفت و هرکس آن را به قدر توانایى خود حرکت مى داد. در این هنگام رسول اکرم رسید و پرسید:((چه مى کنید؟)).

داریم زورآزمایى مى کنیم . مى خواهیم ببینیم کدامیک از ما قویتر و زورمندتر است .
((میل دارید که من بگویم چه کسى از همه قویتر و نیرومندتر است ؟)).
البته چه از این بهتر که رسول خدا داور مسابقه باشد و نشان افتخار را او بدهد.
افراد جمعیت همه منتظر و نگران بودند که رسول اکرم کدامیک را به عنوان قهرمان معرفى خواهد کرد؟ عده اى بودند که هر یک پیش خود فکر مى کردند الا ن رسول خدا دست او را خواهد گرفت و به عنوان قهرمان مسابقه معرفى خواهد کرد.
رسول اکرم :((از همه قویتر و نیرومندتر آن کس است که اگر از یک چیزى خوشش آمد و مجذوب آن شد، علاقه به آن چیز او را از مدار حق و انسانیت خارج نسازد و به زشتى آلوده نکند. و اگر در موردى عصبانى شد و موجى از خشم در روحش پیدا شد، تسلط بر خویشتن را حفظ کند، جز حقیقت نگوید و کلمه اى دروغ یا دشنام بر زبان نیاورد. و اگر صاحب قدرت و نفوذ گشت و مانعها و رادعها از جلویش برداشته شد. زیاده از میزانى که استحقاق دارد دست درازى نکند))
*انشاءالله پست بعدی درباره ی امام رضا (ع)

امتحان هوش

بسم الله الرحمن الرحیم
تا آخر هیچیک از شاگردان نتوانست به سؤ الى که معلم عالیقدر طرح کرده بود جواب درستى بدهد. ههرکس جوابى داد و هیچکدام مورد پسند واقع نشد. سؤ الى که رسول اکرم در میان اصحاب خود طرح کرد این بود:((در میان دستگیره هاى ایمان کدامیک از همه محکمتر است ؟)).
یکى از اصحاب :((نماز)). رسول اکرم :((نه )). دیگرى :((زکات )). رسول اکرم :((نه )). سومى :((روزه )). رسول اکرم :((نه )). چهارمى :((حج و عمره )). رسول اکرم :((نه )). پنجمى :((جهاد)). رسول اکرم :((نه )).
عاقبت جوابى که مورد قبول واقع شود از میان جمع حاضر داده نشد، خود حضرت فرمود:((تمامى اینهایى که نام بردید کارهاى بزرگ و با فضیلتى است ، ولى هیچکدام از اینها آنکه من پرسیدم نیست . محکمترین دستگیره هاى ایمان دوست داشتن به خاطر خدا و دشمن داشتن به خاطر خداست ))

سلام یهود

بسم الله الرحمن الرحیم

عایشه در حضور رسول اکرم نشته بود که مردی یهودی وارد شد.هنگم ورود به جای سلام علیکم گفت:«السام علیکم!»یعنی مرگ بر شما.طولی نکشید که که یکی دیگر وارد شد او هم به جای سلام گفت«السام علیکم»معلوم بود که تصادف نیست،نقشه ای است که با زبان،رسول اکرم را آزار دهند،عایشه سخت خشمناک شد و فریاد برآورد که:«مرگ بر خود شما و...» رسول اکرم فرمود: ای عایشه! ناسزا مگو .ناسزا اگر مجسم گردد بدترین و زشت ترین صورتها را دارد.نرمی و ملایمت وبردباری روی هرچه گذشته شود آن را زیبا می کند و زینت می دهد،و از روی هرچیزی برداشته شود و از قشنگی و زیبایی آن می کاهد.

چرا عصبی و خشمگین شدی؟

عایشه:مگر نمی بینی یا رسول الله که اینها با کمال وقاحت و بی شرمی به جای سلام چه گویند؟

-چرا،من هم در جواب گفتم:علیکم(بر خود شما) همین قدر کافی بود.




____________________________

وسائل،ج2/ص212

شکایت همسایه

بسم الله الرحمن الرحیم

شخصی آمد حضور رسول اکرم و از همسایه اش شکایت کرد که مرا اذیت می کند و از من سلب آسایش کرده.

رسول اکرم فرمود:تحمل ک و سر و صدا علیه همسایه ات راه نینداز،بلکه روش خود را تغییر دهد.

بعد از چندی دو مرتبه آمد و شکایت کرد.این دفعه نیز رسول اکرم فرمود تحمل کن.

برای سومین بار آمد و گفت:یا رسول الله لین همسایه من دست از روش خویش برنمی دارد و همان طور موجبات ناراحتی من و خانواده ام  را فراهم میسازد.

این دفعه رسول اکرم فرمود:روز جمعه که فرا رسید،برو و اسباب و اثاث خودت را بیرون بیاور وسر راه تو خواهند پرسید که چرا اثاثت اینجا ریخته است؟بگو از دست همسایه بد،وشکایت او به همه بگو.

شاکی همین کار را کرد.همسایه ی موذی که خیال میکرد پیغمبر برای همیشه دستور تحمل و برداری می دهد،نمی دانست آنجا که پای دفع ظلم و دفاع از حقوق به میان بیاید اسلام حیثیت و احترامی برای متجاوز قائل نیست.لهذا همینکه از موضوع اطلاع یافت به التماس افتاد و خواهش کرد که آن مرد اثاث خود را برگرداند به منزل.

و در همان وقت متعهد شد که دیگر به هیچ نحو موجبات آزار و همسایه ی خود را فراهم نسازد.


__________________

اصول کافی،جلد2،باب ((حق الجوار))،صفحه ی 668.